زندگی به این قشنگی

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : بپ گپو
تاریخ : سه شنبه 31 مرداد 1396
نظرات

دوباره بخوابم؟ نه. حیفه آدم تو این حال و هوا بخوابه. شیر تازه، خود شیر یه طرف چربی روش یه طرف. بوی اون آدمو هلاک می کنه. پنیر و مربای محلی و عسل. کاملا طبیعی. نون داغ کنجدی. غذای سالم، زندگی سالم، بدن سالم، فکر جاسم، خوش تیپی قنبر.

تابلو نقاشیمو برداشتم. این پایه جدید خیلی سبک تر از قبلیه. قابل تا شدنه و جابجابی اون کاملاً ساده. بقیه وسایل هم که از قبل توی یک کوله پشتی آماده کرده بودم. این چهارصد و یازدهمین اثر هنری ام محسوب میشه. نکته جالب درباره منظره ای که قراره بکشم اینه که خواب اونو توی سال دوم کالج هنر خودم دیده بودم. ولی فکرشو هم نمی کردم همچون منظره ای توی جهان واقعی وجود داشته باشه. پیاده روی بیست دقیقه ای تو این هوا بسیار لذت بخشه. محشره. با تکمیل این اثر، جمع آثاری که باید به آقای آدامز تحویل بدم تموم میشه. قرارداد همین چهار ماه پیش بسته شده بود. ۶۰۰ هزار دلار در ۴ ماه. افسوس می خورم به حال کسانی که میگن کار هنر درامد نداره. تازه من به خاطر علاقه شخصی سراغ موسیقی هم رفتم و نواختن چندین ساز رو به صورت کامل همراه دوست دوران کالج، ماریا، یاد گرفتم. الان دارم روی اولین آلبوم لایت بدون کلام خودم کار می کنم. مطمئنم فروش فوق العاده ای خواهد داشت. در این دو ماه و نیم، سه ماهی که مهمان این شهر بودم، همسایه ها رو بسیار مهمان نواز دیدم. با دختری جوان و بسیار زیبا و خوش اندام به اسم جسیکا آشنا شدم. هر روز مرتب همدیگه رو می بینیم و حرف می زنیم. اعتراف می کنم ازش خوشم اومده. و چون علاقه وافری به نوازندگی از خودش نشون داد قصد دارم توی یادگیری سازها، و کلاً توی هر زمینه دیگه ای بهش کمک کنم. مطمئناً برای ضبط و تهیه آثار بعدی از او هم استفاده خواهم کرد. حتی شاید آثار باکلام هم تهیه کردیم. به هر حال دوران زیباییه. زندگی زیباست. همان طور که از بچگی توی رویاهام می دیدم. قرار بود جسیکا ساعت ده بیاد به محل. عاشق اینه که وقتی تابلومو می کشم نگام کنه. چه مردم مهربانی. همه بدون استثنا لبخند می زنند. دست تکون میدن. آرزوی موفقیت می کنن برام. بارها برای مراسم مختلف ازم دعوت کردن. همیشه دعوتشون را قبول می کنم. فکر می کنم از نظر اونا آدم بسیار خونگرمی باشم. راحت باهاشون قاطی شدم. اصن احساس غربت نکردم، حتی همون روز اول. هم هواش عالیه هم مردمش. انگار همین هوا روی اخلاق و رفتار و برخورد مردم تاثیر گذاشته و خلق و خوی اونا رو بسیار دوست داشتنی کرده. همین دو روز پیش یکی از خانم های میانسال و بی نهایت محترم همسایه برام سبدی میوه آورده بود. هر تازه واردی اینجا زندگی را زیبا خواهد دید. دست خودش نیست. جایی و چیزی برای گلایه وجود نداره.

 

پس از بیداری

 

اِهه. پَ چرا کولر خاموشه؟ اَخخییی. دگه برق رفتی اول صبح؟ چقدر گرمه، آی، دگه موروک رفته تو پاچک شلوار ما. دگه کیه خر و پوف نکردن؟ الیکو، صد بار بهت گفتم به یَک تَل و یه وری بخواب تا از اون دماغت صدای مکینه برق نیاد بیرون، ساساتی هم گیر ایکردی اَمرو شانس ما. تو این گرما چطور خوابت می بره؟ یعنه هیچ چیزش آدمیچی نیست. درد بی درمون بگیرن این آدمای اداره برق. سر صبح تو این گرما ... اَخّی، ای بو سهار دگه ما چن؟ بو لاش خر. در و پنجره رو باز می کنم هوا عوض شه، گُراه نمچزاد که حال تو اگره کلاً. بوی بللسی آشغالی ما محه احماجی برهیم دلاشون. اخ خ خ ی. کسی پوست میگو رو می ریزه تو سطل زباله که عطرش بپیچه تو شهر؟ صدا چوک پتان معدن کهنه ای. سر صبح، خو الان کی بیداره که بهت معدن کهنه هوده گنوخ؟ خر ضد حال. اونم از همون سر صبح. مگه دیگه میشه خوابید؟ عمراَ. آلا بدو تا بری پا تنور. ... تنور خو تعطیلن. ای شانس. دو تکه حلکه ای ما پارسال هستی. بس که مونده گاهک زده. مگه آدم سیر میشه. از بُن لاک نونی دو تکه نون سوراخی مال دو هفته پیش هستی که لبه هاش کپک زده. کپک ها را جدا کن و بخور که چاره ی دیگه ای نیست. نخوری، اولش تَعبان بعد سِکَت مرگ میشی تا پیشین.

دگه همی سوزایی فیس زنگ نزدن. توقع داره ساعت شش صبح برم مغازه. همش شتاب. اَ همو اول وا خو مَگو نرم پی ای. دگه اَ ناچاری و بی پولی چه کنیم دیگه؟ چه حسرته وو.  بدبختی موتور هم به ..ون خو ایکشیدی الیکوی ...، روشن هم ناوو خو ... اِهِه. بنزین تموم کرده کصافط. آلا چه بکنم؟ راه پا بکش لاش خو تا بازار که الان فیس صدای در اِته. زمینن بگه. سورَغ خالص. که تا برسی به جا، کل پاچک تو تا زانو زی سورغ. آلا ای هم جان که ما زندگی نکردیم. ملت توی هوا و نسیم دلنواز رو چمن قدم می زنن، کنارشون رود و جویبار جاریه، دورشون پروانه می چرخه، اون وقت ما توی گرمای کشنده رو خاک سورغی راه میریم، کنارمون جویبار شَر و لجن جاریه تو کوچه، دورمون هم مگس می چرخه و سوری. تا رسیدم بازار تر میچ عرق. لینگار. و تشنه. آلا پاچک خو ول.

خواب تابلو کشیدن می بینی واسه من؟ برو تا بری تو بازار با لُرها سر و کله بزنی. بازار رو کردن میدان دعوا، هر روز یه بساطیه. تو هم افتادی بین اونا و بچسب خودتو وقتی دارن با بیل به هم حمله می کنن تو رو اشتباهی نفرستن اون دنیا. امنیت نین پ. حالا این وسط چقدر گیرت میاد؟ ماهی دو قران. از اینور لرها از اونور اماکن، هر روز گیر که لباس زیر زنانه می فروشی، کو فروشنده خانوم؟ تو این برزخ کدوم خانومی میاد اینجا برامون کار کنه؟

که جسیکا، ها؟ اینجا چوک غلوم عیسی سیا هم گیرت نمیاد. مردم ما هم که به شدت مهربون افراطی. برات دست تکون میدن؟ چه خیال ها. مگه که بهت انگشت نشون بدن. کسی برات سبد میوه میاره اینجا؟ یه بار فقط زنکا شمالی همسایه ما برامون یه کاسه خورش ایوا که از بوش اسهال می گرفتی، خوردنش بماند. سهار ایکرده جای اینکه بریزه دور، آورد برا ما. اوج محبت و از خود گذشتگی. کسی برات لبخند می زنه اینجا؟ اَ همون دور ملت رو می بینی، عین سربازای لشکر مغول، دل ترَک میشی. با خودشون هم قهرن ملت، بعد توقع داری بهت لبخند هم بزنن؟ تازه گیریم معجزه شد یکی خواست یه لبخندی بهت تحویل بده. نه که لب و لوچه و وجنات ملت خیله زیبا و روشنن، لبخند بزنن بدتر از حالت آدمیزاد خارج میشن، چشما میره تو گودی، دماغ میشه عین خمپاره، نیش باز میشه، دندونای قهوه ای و لثه های طوسی شون میزنه بیرون، اصن ... زامبی به لُک. هر وقت هم دیدی یکی داره بهت لبخند می زنه، بدون که یا زیب شلوارت بازه، یا نقشه شومی توی کله ش هست. میگن هوای اینجا اینجوریه، بده، رو اخلاق ملت تاثیر گذاشته. بابا، ایجا پاییز و زمستونی خو خیله خشن، اخلاق خلق کلاً به همو نخشکی خو. نه تغییره، نه تنوعه. تازه اگه یه وقت دیدی یکی داره خوش اخلاقی از خودش ساطع می کنه، سریع فرار بکن که مورد بسیار نادر، ناشناخته، غیر قابل پیش بینی و خطرناکیه. 

چی بود خواب، چی شد تعبیرش. اَخخخخخخخخیییییییییییییی.  

همون صد سال سیاه خوابای خوشگل نبینیم که فردا پا میشی می ببینی تعبیرش اینه، افسرگی می گیری میری سراغ مواد و ... خواب خوشگل دیدن مال ما نین خالو. ما فقط خوبن خو بببینیم وا خنجر افتادن دنبالمون یا سگ و گاو وحشی داره دنبالمون می کنه و پاهای ما توان نداره فرار کنیم. تعبیرش هم فرداش تو بازار می بینی به طور کاملاً محسوس و ملموس.

بسن، بریم بخوویم خالو.     


تعداد بازدید از این مطلب: 337
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود